محل تبلیغات شما



مانده ام در حسرت یک روز زیبا داشتن آه از آنچه که باید دل از آن وا داشتن آه از چشم انتظاری های بی مورد که جان _ می کند از سینه ی امروز و فردا داشتن می زنی دل را چو رودی این طرف یا آنطرف تا بیابی لحظه ای راهی به دریا داشتن آه از چشمان بدمستی که زهرم می کند لذت چشم تو را غرق تماشا داشتن دور تو جمع اند اگر دل داده هایت ، همزمان خط بکش دور مرا و دیگران را داشتن دوستت هرگز نخواهم داشت دیگر ، بهتر است مردن یکباره از یک نام رسوا داشتن عشق را بایست مدفون کرد در
دل که شکست تاب و توان داشتن چه سود رویای برگ و بارِ گِران داشتن چه سود دل که شکست ، مابقی عمر ، نزد خویش شرمندگی به قیمت جان داشتن چه سود یک لقمه نان سواره و آدم پیاده است نام آوری چنین و چنان داشتن چه سود هی اشک پشت اشک دلی وا نمی شود بغضی به قدر هر دو جهان داشتن چه سود در جنگ نابرابر احساس بی دریغ با دست خط عقل، امان داشتن چه سود تنها سکوت مانده و زخم نبود تو . دیگر ، هزار سال زمان داشتن چه سود #سید_مهدی_نژاد_هاشمی
مگر نه اینکه کف دست های تو جان است شهید شو که شهادت حیات انسان است دلت عجیب گرفته دلت چه می خواهد شهادتت به یقین از اصول ایمان است خبر رسیده به سفیانیان نمی دانید !؟ مگر، تمام ایران پراز سلیمان است قسم به خون تو ای قاسم سلیمانی که عرصه ، عرصه ی جولان شیر مردان است هنوز خنده ی زیبایی تو تماشایی ست هنوز بر لب تو آیه های قرآن است رسیده ای به هرآنچه که آرزو کردی یقین که بر سر این سفره عشق مهمان است قسم به گرمی خونت ، برای ظلمت شب هنوز آتش چشم تو خط پایان است
انگشترت به روی زمین مانده و تنت بر فرش و عرش تاج سلیمانی ات شده پنهان نمی شود دل خونین دلان شهر هر چشم حجله ای ست ، چراغانی ات شده با خون غزل سرودن سردار معجزه است نام شهید مصرع پایانی ات شده از انتقام خون تو امواج نگذرند بحری ست بحر عشق که طوفانی ات شده #سید_مهدی_نژاد_هاشمی

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها